حسناحسنا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره
ارشاارشا، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

فندق کوچولوهای خونه ی ما

آبَرین

حسنا تا  این لحظه  2 سال 20 روز و 18 ساعت و 47 دقیقه 15 ثانیه سن دارد. قربون اون حرف زدنت برم جیگر مامان حسنا مامانی یه سری فلش کارت داری که روی هر کدوم عکس میوه وپشتشون اسم ومشخصات میوه هستش.اونارو میاری از مامانی سوال میکنی،مثلا : همه کارتهارو جلوت میزاری یدونه از بر میداری وبه مامان نشون میدی و سرت رو تکون میدی که یعنی این چیه مامانی؟ من میگم سیب شما میگی آبَرین مامانی دوفتی دیب یا مثلا تو شون چیزهایی رو که قبلا خوردی یادته مثل ذرت که تابستون میخوردی وقتی میپرسی این چیه میگم ذرت میگی آبرین مامانی...من میخوردم...هوم هوم میخوردم...خلاصه یه چند دقیقه روش میمونی وهی از داستان خوردنت میگی برات یه چند...
20 بهمن 1392

عکاس کوچولوی ما

حسنا تا این لحظه 2 سال و 18 روز و 13 ساعت و 36 دقیقه و 10 ثانیه سن دارد. عزیز دل مامان ،شیرین زبون مامان،عروسک باهوش مامان قربونت برم طلای مامان.یهویی قربون صدقم گل کرد حسنا مامانی چند وقته خیلی شیطونک شدی ماشاالله.تا هر کاری میکنی میگی مامانم عس عس .مثلا یه سنگ کوچولو دستت میگیری میگری عس بدیر مامانم بعدم تا میخوام عکس بگیرم یا سرت رو بر میگردونی یا میاری پایین وکلی بهم میخندی ای وروجکم.بعدشم که دیگه باید دوربین دست خودت باشه و عکس بندازی... اما عکس انداختنت هم قشنگه خب فدات شم...دوربین رو خیلی جدی دست میگیری و از همه جا عکس میندازی خدایی بعضی عکسهاتم عالی میشه 29 دی بود خونه مادر جون پری بودیم دوربین رو دست گرفتی هی عکس...
18 بهمن 1392

برف بازی

حسنا تا این لحظه 2 سال و 3 روز و 13 ساعت و 22 دقیقه و 25 ثانیه سن دارد. دختر زمستونی من که عاشق برف بازی هستی روز یکشنبه 28 دی که روز میلاد پیامبر هم بود با عمه مریم اینا و عمو مجید اینا رفتیم پای کوه سرده و کلی برف بازی کردی.کلی جمعیت اومده بودن همه مشغول سرسره بازی با تیوپ بودن. بابایی یه تیوپ کوچولو هم برای تو آورد که تو هم سرسره بازی کنی وای که چه لذتی میبردی قربونت بشم.چنان روی تیوپ لم داده بودی که انگار تخت پادشاهیه تموم اونایی که اطرافمون بودن نگاهت میکردن وبهت لبخند میزدن ولی شما انگار نه انگار کاملا جدی مثل پادشاهی که سوار بر کالسکه داره از وسط جمعیت رد میشه حتی نگاهشونم نمیکردی.کلی بهت خندیدیم و شما همچنان جدی دوست د...
3 بهمن 1392

تولدت مبارک

حسنای من دوساله شد.....خدایا شکرررررررررررر نو گل فصل زمستون ناز گلم حسنای خندون گل زیبای دوساله،روز میلاد قشنگت تو زمستونم بهاره میبینی خنده خورشید؟ میشنوی نغمه بارون؟ همه میگن که مبارک باشه این روز تولد به تو و مامان و بابا دلتون خوش پر لبخند باشه هر لحظه لبهاتون این شعر رو خاله رقیه مهربون برات سرود عزیز دلم   فرشته زمینی من تولدت هزاران بار مبارک   ...
3 بهمن 1392

حسنا و ماهان

  حسنا تا این لحظه 1 سال و 11 ماه و 25 روز و 2 ساعت و 20 دقیقه و 45 ثانیه سن دارد. آخرای ماه صفر دایی جان تونست مرخصی بگیره و  ماهان کوچولو رو آوردن پیشمون.تا موقعی که ماهان رو ندیده بودی همش میگفتی ماآن دندون نداله ،هر کس ازت از ماهان میپرسید تو همین جمله رو میگفتی بعد لبهات رو غنچه میکردی و و با انگشت کوچولو بودن ماهان رو نشون میدادی ومیگفتی ماآن لولوئه (کوچولوئه). وای وقتی فهمیدی دارن میان دل تو دلت نبود اینقدر میگفتی دایی ماآن میاره...من بغل کنم... خلاصه اومدن وتو ازنزدیک دیدیش ،الهی دورت بگردم که اینقدر با محبتی دستش رو میگرفتی میگفتی عسیس منی و هی پیشونیش رو بوس میکردی.جالب اینجا بود که بعداز دیدن ماهان دیگه ...
25 دی 1392

یه نمونه از خوابیدن حسنا

حسنا تا این لحظه1 سال و 11 ماه 9 روز و17 ساعت و 25 دقیه و 20 ثانیه سن دارد. عزیز دل مامان موقع خواب که میشه اینقدر ادا اصول سر مامانی در میاری که نگو.یه موقع هایی دیگه مامانی داغ میکنه و عصبانی میشه ولی وقتی خوابت میبره اینقدر از خودم ناراحت میشم که خواب خودم دیگه میپره. حالا یه نمونه از یه شب که حسنا خانم باید بخوابه رو برات مینویسم تا بعدا که خوندی به خودت بخندی ومثل خاله زری که وقتی براش از خوابیدنش میگیم میگه وای یکی میزدید تو گوشم چطور تحملم میکردید بعدا بگی وای مامانی چکار میکردمممممم. مامان:حسنا ساعت 1 نیمه شبه بیا بریم بخوابیم حسنا :نه بیدارم مامان :باشه من رفتم بخوابم حسنا:نهههههههههههههه.(خودت رو لوس میکنی...
9 دی 1392

یلدای 92

حسنا تا این لحظه1 سال و 11 ماه و 7 روز و 20 ساعت و 29 دقیقه و 10 ثانیه سن دارد. عزیزک مامان یلدای امسال هم اومد ورفت وتو همون شب وارد 23 ماهگی شدی. 23 ماهه شدنت مبارک دیگه کم کم داری به 2 سالگی نزدیک میشی عزیزترینم مامانی امسال دایی جان نتونست یلدا پیشمون باشه و جای هر 3 شون خیلی خالی بود. یلدای امسال رو هم مهمون خاله فهیمه بودیم .خدارو شکر خوش گذشت ولی خوب نمیدونم چرا میگن این شب خیلی بلنده ما که وقت کم آوردیم نشد خوب چند تا عکس ازت بگیرم ،البته اونشب شمام یه جورایی بودی بهتره اینجا نگم آخه حیثیتیه ولی چند تا عکس انداختم ازت که کمی تار شده از بس وول میخوری خوب وروجک مامان این حسنا خانم در حال خوردن کیوی ...
7 دی 1392

اولین برف

حسنا تا این لحظه 1 سال و 10 ماه و 28 روز 18 ساعت و 13 دقیقه و 20 ثانیه سن دارد بالاخره بعداز کلی انتظار و حسرت خوردن که چرا فقط اینجا برف نیامده  امروز لطف خدا شامل حالمون شد و اولین برف نمیدونم بگم پاییزی یا دیگه زمستونی حسابش کنیم اومد؟چون دیگه 2 روز بیشتر از پاییز 92 هم نمونده و همینطور 1 ماه و 2 روز دیگه تا 2 ساله شدن دخترکم باقیست. خدایا شکرت چقدر زود میگذره ... آره عزیزکم بالاخره برف اومد ولی هنوز اینقدر زیاد نیست که به قولی که بهت دادیم عمل کنیم وبرات آدم برفی بدرستیم ولی اگه تا چند روز آینده برف بیاد احتمالا اونقدری میشه که بری برف بازی کنی وآدم برفی خوشگل درست کنیم. حالا از خودت بگم عزیز دلم که هزار ماشاالله یه...
28 آذر 1392

دخترک خانم من

حسنا تا این لحظه 1 سال و 10 ماه و 15 روز و 14 ساعت و 47 دقیقه و 35 ثانیه سن دارد عزیزک مامان امروز دقیقا 1 ماه و5 روزه که دیگه شیر نمیخوری ومیشه گفت عادت کردی وبهونه گیری هات کمتر شده و راحت تر (البته بعضی موقع ها )میخوابی. یه چیز دیگم اینکه الان شما حدودای دو هفته میشه که دیگه پوشک نمیشید و مثل خانم خانما میرید دستشویی.البته باید خیلی مواظبت باشم بعضی مواقع دوست نداری بگی که جیش داری و میخوای مثل قبلا راحت باشی اما نمیشه به خاطر همین مامانی مجبوره هی به هر بهونه که شده ببرت دستشویی. مامانی میترسم باهات مسیر طولانی برم میگم نکنه یه دفعه جیش کنی به خودت ولی جمعه گذشته رفتیم خونه عمه مامانی روضه و تو سربلند از اولین مهمونی درو...
15 آذر 1392

یه اشتباه کوچولو درمحاسبه

مامانی جون اینقدر از به دنیا اومدن محمد ماهان دایی جان ذوق زده بودم و از اینکه پیششون نیستم ونمیتونم ذوق وهیجانم رو با در آغوش گرفتنشون نشون بدم یه اشتباهی در پست محمد ماهان کردم و اون تفاوت سنی گل گلابم با پسر داییه که اینجا درستش رو مینویسم: حسنای عزیزم حدود 1 سال و9 ماه و25 روز و14 ساعت از پسر دایی جانش بزرگتره....قربون هر دوشون بشم الهی هزار ساله وهمیشه سلامت باشین ...
15 آذر 1392