حسناحسنا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره
ارشاارشا، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

فندق کوچولوهای خونه ی ما

یک روز در مهد

حسنا تا این لحظه 2 سال و 3 ماه و 19 روز سن دارد. عزیز مامان خیلی کم میرسم برات بنویسم اینقدر دلم میخواد از شیرین زبونیهات از کلمات قشنگت بنویسم ولی وقت نمیکنم.از دعا کردنهات و چیزهایی که از خدا میخوای.هر وقت یه چیز میخوای سرت رو بالا میگیری هر دودستتم بالاتر از سرت ومیگی خدا ....(البته همچنان داداشی میخوای از خدا هر چند چند وقته دیگه میگی خدا داداشی آبجی به من بده)هر وقتم دلتنگ زرزر میشی باز میگی خدا زرزر میخوام الهی دورت بگردم حسنا مامانی فرهنگ لغتی داری برای خودت جوری که ماها هم دیگه از کلمات تو استفاده میکنیم .وقتی میخوای بگی اینجوری ،میگی اینجوشی خاله معی که عاشق اینجوشی گفتنته. به پ...
18 ارديبهشت 1393

سفر 2 روزمون

حسنا تا این لحظه 2 سال و 3 ماه و 8 روز و 12 ساعت و 13 دقیقه و55 ثانیه سن دارد. بابایی چند وقت بود تصمیم داشت بره تهران چون یه سری خرید داشت و دوست داشت ما هم همراهیش کنیم.مامانی چون از اینکه نکنه شما تو راه و حتی تهران اذیت کنی واذیت بشی دلش نبود ولی دایی جان اصرار میکرد که بیایید دلتنگتونم البته ما هم واقعا دلمون براشون تنگ شده بود شما که هر روز اگه 20 بار یاد ماهان نکنی روزت تموم نمیشه قربون دختر مهربونم. جمعه 29 فروردین یهو 5 عصر تصمیم گرفتیم بیوفتیم راه تا وسایلمون رو جمع کردیم 7 شب شد و راه افتادیم.ساعت 12و نیم 1 بود که رسیدیم خونه دایی جان . خدارو شکر تو راه بیشترش رو خواب بودی و دختر خانمی.هر وقتم بیدار ب...
10 ارديبهشت 1393

13 بدر 93

حسنا تا این 2 سال و 3 ماه و 7 روز و 0 ساعت و 30 دقیقه و 15 ثانیه سن دارد.   وارد شدنت به 27 ماهگی مبارک گل خوشگل و نازم   امسال 13 بدر هم مثل چند سال اخیر باغ عمو مجید بودیم ولی امسال ماشالا جمعیتمون نزدیکای 60 نفر بود و شما هم از اینجور شلوغی ها بیزارررررررررررررر. خیلی متاسفانه مامان رو اذیت کردی همش میگفتی بغل بغل ...مامان من رو بغل تُن.پیش هیچکسم نمیرفتی مگه بهت گوشی یا تبلت میدادن. آتنا دختر دختر عمو فاطمه بابایی رو خیلی دوست داری حتی فیلمهای پارسالت تو باغم که با اون هستی رو زیاد دوست داشتی ببینی.امسال عیدم که هی میدیدش بهش میگفتی دوست من.دائم میگفتی دوست من بیا خونه ما...دوستم بیا...
8 ارديبهشت 1393

بله ...

حسنا تا این لحظه 2 سال و  2 ماه و 24 روز و 16 ساعت و 7 دقیقه و 35 ثانیه سن دارد بله دیگه حسنا خانم تو سومین عیدش دیگه تقریبا برامون تعیین تکلیف میکرد.ولی خب از مهمونی نمیام و مهمون نیاد خونه ما و یه سری غرلندهای دیگت بگذریم دختر خوبی بودی مامانی. روز اول عید بود که دایی جان اینا از تهران اومدن ولی چون دایی جان باید پنجم عید سر کارش میبود چهارم عید رفتن .والا مامانی از بس تو حس مالکیت رو ماهان کوچولو داشتی میترسیدم زیاد بریم پیش دایی جان اینا آخه تو هم خودت کوچولویی و نمیتونی ماهان رو بغل کنی.اینم ماهان دردونه ما اونروز که اومده بودن خونه ما....دورش بگردم دلم براش یه ذره شده خدارو شکر کلی هم بهت خوش میگذشت ولی با این ع...
26 فروردين 1393

خاطرات عید 93

حسنا تا این لحظه 2 سال و 2 ماه و 19 روز 12 ساعت و 32 دقیقه 30 ثانیه سن دارد. سال 92 با تمام مشکلات وسختیهاش شکر خدا تموم شد هر چند که روز آخرشم من وبابایی رو از نفس انداخت وهمچنین روز اول سال 93 رو هم با کلی کار شروع کردیم. ولی انشاالله سال خوب و پر برکت و سرشار از شادی برای همه مردم ،همه نزدیکان،همه عزیزان و همچنین برای ما باشه. انشاالله حسنای مامانی هر چند که الان که 21 روز گذشته همچنان بداخلاق و بهانه گیر هستی وحسابی مامان رو اذیت میکنی ولی در سال جدید روز به روز خانم تر بشی وکمتر بهونه بگیری.البته قصد دارم که ببرمت روزی 2-3 ساعت بزارمت مهد کودک امیدوارم که از اونجا خوشت بیاد. و اما عید 93 چطوری گذشت: خدارو شکر در کل ...
21 فروردين 1393

سال 93

حسنا تا این لحظه 2 سال و 2 ماه و13 روز 21 ساعت و 25 دقیقه و 55 ثانیه سن دارد. گرمای خونه،نفس مامانی و بابایی ،دخترک شیرین زبونم: عیدت مبارک همچنین 26 ماهه شدنت با 15 روز تاخیر مبارک عزیز دلم بعدا مفصل از عید و مهمونی های سال 93 برات مینویسم.تا امروز هم وقت نکردم هم اینکه شارژر لب تاپمون سوخت فعلا شارژر مهدیه عمه رو گرفتیم تا برای لب تاپمون بخریم ...
15 فروردين 1393

عروسی میتی

حسنا تا این لحظه 2 سال و 1 ماه و 25 روز و 13 ساعت و30 دقیقه و 10 ثانیه سن دارد. 8 اسفند عروسی مهدی عمو جواد بود و چون شما به خاطردندونات عصبی وکلافه بودی قبل از عروسی هر موقع اذیتم میکردی و یا نمیزاشتی لباست رو بدوزم بهت میگفتم مامانی میخواییم بریم عروسی مهدی ،و شما هم که عاشق عروسی هستی کلی ذوق میکردی و تا چند دقیقه حداقال تو عروسی سیر میکردی وبرام تعریف میکردی. اینجوری بود که دیگه هر کس ازت میپرسید حسنا عروسی کیه میگفتی عدوسی میتیه به قول مادر جون پری قربون اون نوک زبونت. شب حنابندون که بود شما از ساعت 6 عصر خوابیدی و ساعت 8 ونیم به زور بیدارت کردم تا بریم خونه عمو جواد !این از کارهای عجیب وغریب شما بود .چون شما کلا کم خوابی ...
26 اسفند 1392

گرفتاریهای آخر سال

حسنا تا این لحظه 2 سال و 1 ماه و 23  روز و 1 ساعت و 13 دقیقه و 30 ثانیه سن دارد. عزیزدلم روزای آخر سال 92 رو داریم میگذرونیم و نمیدونم باید بگم از عادات خوب یا بد ما ایرانی هاست که تو این روزای پایانی سال خیلی خودمون رو درگیر کارهایی میکنیم که شاید در طول سال میتونستیم بهتر انجامش بدیم.ولی خب ما ایرانی هستیم وافراط و تفریط تو خونِمون خلاصه اینم دلیلی برای تنبلی مامان البته بگم که شما هم حدود یکماه ونیمی میشه که بداخلاق وبهونه گیر شدی.تا دو هفته پیش دلیلش رو نمیدونستم .بعد که دیدم دیگه اصلا غذا هم نمیخوری خیلی نگرانت شدم با دکترت مشورت کردم که ایشون گفت مشکلی نیست احتمالا داری لجبازی میکنی. ولی یه روز که داشتی از فیلمه...
23 اسفند 1392

شهربازی

حسنا تا این لحظه 2 سال و 1 ماه و 9 روز 16 ساعت 0 دقیقه 50 ثانیه سن دارد. عزیز دل مامانی چون امسال برات تولد نگرفته بودیم قول دادم که ببرمت شهر بازی .اما خب باز چون هوا هم سرد بود باید میبردمت شهر بازی سر پوشیده .شهربازی شهر خودمون رو تعطیل کردن بودن یه روز که بابایی میخواست برا کارش بره همدان ما هم باهاش رفتیم .مامانی هم به قولش وفا کرد وعسلک خوشمزه وکوچولوش رو برد شهر بازی . وای که چه کیفی کردی اینقدر بهت خوش گذشت که هنوزم دائم میخوای فیلم اونروز رو ببینی و هر بارم نگاه میکنی کلی هیجان داری و بشین پا شو میکنی....قربونت برم الهی که همیشه شاد وخوشحال باشی....ازخوشحالیتو مامان جون میگیره فدات شم. شهر بازی مهستان زیاد بزر...
10 اسفند 1392

25 ماهگی

حسنا تا این لحظه 2 سال و 1 ماه و 3 روز و 12 ساعت و 2 دقیقه و 5 ثانیه سن دارد. عزیز دل مامان 25 ماهه شدنت مبارک دیگه دخترک خانمم حسابی خانم تر هم شده و یه سری کارها رو هم که کم وبیش بلد بود خوب یاد گرفته.اینجا برات نمینویسم بیشتر منظورم رو چه کارت هست چون بعدا که بخونی شاید از مامان گله کنی چرا اینارو اینجا نوشتی عسلک مامانی حدودا با وارد شدن شما به 25 ماهگی بود که بابایی هم بالاخره به لطف خدا نمایشگاه صنایع چوبیش رو افتتاح کرد.البته هنوز کامل نشده ولی انشاالله به زودی تکمیل تر میشه. دعا میکنیم بابایی تو این کار موفق باشه. و اما مامانی برات بگم که: ماهان کوچولوی ناز دونه ما سفر دومش هم اومد پیشمون .22 بهمن بود که اوم...
4 اسفند 1392