برف بازی
حسنا تا این لحظه 2 سال و 3 روز و 13 ساعت و 22 دقیقه و 25 ثانیه سن دارد.
دختر زمستونی من که عاشق برف بازی هستی روز یکشنبه 28 دی که روز میلاد پیامبر هم بود با عمه مریم اینا و عمو مجید اینا رفتیم پای کوه سرده و کلی برف بازی کردی.کلی جمعیت اومده بودن همه مشغول سرسره بازی با تیوپ بودن.
بابایی یه تیوپ کوچولو هم برای تو آورد که تو هم سرسره بازی کنی وای که چه لذتی میبردی قربونت بشم.چنان روی تیوپ لم داده بودی که انگار تخت پادشاهیه تموم اونایی که اطرافمون بودن نگاهت میکردن وبهت لبخند میزدن ولی شما انگار نه انگار کاملا جدی مثل پادشاهی که سوار بر کالسکه داره از وسط جمعیت رد میشه حتی نگاهشونم نمیکردی.کلی بهت خندیدیم و شما همچنان جدی دوست داشتی روی تیوپ آروم آروم سر بخوری.
از برف بازی که برمیگشتیم دیدیم باباجون ومامان جون وزرزر دارن تازه میان که با دیدن ما ماشین رو نگه داشتن شمارو ببینن که دیگه تو از بغل زرزر پایین نیومدی وزدی زیر گریه که زرزرم با ما بیاد .مجبور شدن مقصدشون رو عوض کنن وبا ما بیان .
بعدشم که همگی رفتیم بام و بابایی به مناسبت تولدت یه جعبه شیرینی خریده بود اونجا همگی با چایی نوش جان کردیم و شما در خواب ناز بودی.
11 دی هم برف قشنگی بارید و بابایی بردمون بام تا هم تو برف بازی کنی هم چند تا عکس بندازیم که شما از بس دوست داشتی تو برفها راه بری وبدوی اجازه عکس نمیدادی به زور این چند تا عکس رو انداختیم.