حسناحسنا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره
ارشاارشا، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

فندق کوچولوهای خونه ی ما

نیمه شعبان

1393/3/26 19:28
نویسنده : فائزه
877 بازدید
اشتراک گذاری

حسنا تا این لحظه 2 سال و 4 ماه و 27 روز سن دارد.

عزیز دل مامان نمیدونم چی برات بنویسم هم زیاد وقتش رو ندارم هم اینکه تو حوصلم نمیگنجهبی حوصله

تو داری هزار ماشاالله روز به روز بزرگتر ،شیرین تر،شیطون تر،مستقل تر،زورگو تر و ماشاالله فهمیده تر میشی.

یه حرفهایی میزنی ویا یه کارهایی انجام میدی که مامان شک میکنه که شما 2سالته یا یه دختر ناز بزرگی!

عزیز دلم با اینکه مامانی خیلی زود عصبانی میشه و بعضی مواقع هم میدونم بی خودی سرت داد میزنم ولی روز به روز عشق تو نسبت به من چند برابر میشه.همیشه به خاطر این مهری که نسبت بهم داری از خدا تشکر میکنم .هر چند بعضی ها میگن خب بابا مامانشی ولی نه تو یه جور دیگه عزیزکم دوستم داری الهی مامان فدات شه دورت بگردممممممممممم.

از اینور من داد میزنم به خاطر بعضی کارهایی که انجام میدی باهات قهر میکنم ولی شما همون لحظه باز دستم رو میگیری و بوسه بارونش میکنی.

شبها موقع خواب باید حتما دست راستم که به قول خودت الاگو نداره رو باید بغل کنی و اول از بازو تا مچم رو بوس میکنی بعد لبت رو رو دستم میذاری و میگی شعر من دولو(کوچولو)بودم می می میخوردم رو برام بخون.

منم شروع میکنم به خوندن:

حسنا وقتی کوچولو بود دندون نداشتش.....پس چی میخوردش؟...می می میخوردش

اما حالا بزرگ شده ....دندون داره....دندونای تیزی داره....غذا میخوره....می می نمیخوره....سیب میخوره...پیتزا میخوره....همه چی میخوره....

آفرین به حسنا ....باریکلا حسنا....آفرین به حسنا....

حسنا مامانی بعضی روزا خیلی بی دلیل و با کوچکترین بهونه گریه میکنی ،متاسفانه این گریه هات بدجور اذیتم میکنه و اعصابم رو داغون....میدونم تو یه سنی هستی که اکثر دکترا و کارشناسا میگن مقتضای سنشونه ان شاالله زودتر این دوره رو هم بگذرونیم.

بازم باید بگم تو سنی هستی که احساس مالکیتت نسبت به همه چی خیلی بالاست مخصوصا رو مامانی.کسی جرات نداره به مامانی دست بزنه سریع عکس العمل نشون میدی و تو بعضی موارد حسابی عصبانی میشی.

از کارهای دیگه ای که انجام میدی اینه که هر حرفی رو برعکس میکنی ،یا گیر میدی که فلانی این کارو انجام نده یا بده خندونک

مثلا میپرسی مامان نی نی داره میره کجا؟

میگم خونه مادر جونش....تو میگی نه نره خونه مادرجونش

من میگم باشه

دوباره میگی پس کجا میره میگم ...میگم چه میدونم تو بگو میگی نه مامان تو بگو خوائش میکنم.

میگم خب داره میره پارک...یهو جیغ میزنی بعضی وقتهام زود گریه میکنی میگی نه نره من میخوام برمممممخسته

یا مثلا میگم حسنا پاشو بریم میگی نه پا نشیم بریم

خلاصه نمیدونم خیلی وروجک و شیطون شدی گلم

هر چی تو صحبتی میشنوی،یا تو تبلیغات تلویزیون میبینی میخوایخندهدقیقا مصداق ضرب المثل قربون چشم بادومید برای تو ست عزیز دلم.

جمعه ای که گذشت یکی از بزرگترین اعیاد ما مسلمونا بود روز نیمه شعبان تولد امام زمان.مامانی هم چند سال پیش یه کیک نذرت کرده بودم که حتما هم خودم درست کنم.امسال مامان جون چون روز نیمه شعبان افتاد روز جمعه دعای ندبه گرفت تا بعداز دعا مولودی هم بخونن .مامانی هم تصمیم گرفت نذرش رو ادا کنه و کیک جشن رو من پختم.

کیک خدارو شکر عالی و خوشمزه شد.

حیف که شما چون زود پا شده بودی و همش نگران بودی که خاله ها املی رو بغل نکنن اجازه ندادی ازت عکس بگیریم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

tandis
30 خرداد 93 0:08
حسنا جون ببین چه مامان هنرمندی داری چه کیک خوشگلی درست کرده شاد باشی عروسکم
میترا
3 تیر 93 11:52
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخی ..... نذرتون هم قبول باشه
مهدی طالبی
4 تیر 93 1:13
سلام خوبید انشالله؟ ممنونم بهم سر زدید ببخشید با این بچه فرصت ندارم بیام بهتون جواب بدم بعد از مدت ها که هم بچه داری هست و هم فصل امتحاناتم دیگه الآن که یک و ربع نصفه شب هست تونستم بیام سراغ شما خیلی مشتاق دیدار هستیم تشریف بیارید اصفهان در خدمتتون باشیم چند شب پیش خواب حسین آقا را دیدم قصد تغییر شغل دارند؟ والله اعلم چند تا عکس از آقا محمد هم گذاشتم توی وبلاگم دوست داشتید سر بزنید التماس دعای فراوان ضمناً یکم چشم درد میاره رنگ سبز زیبای نوشته هاتون یا علی