حسناحسنا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره
ارشاارشا، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

فندق کوچولوهای خونه ی ما

حرف زدن شیرین

1392/3/16 17:35
نویسنده : فائزه
255 بازدید
اشتراک گذاری

بهار زندگیم بازم یه وقت و حوصله پیدا کردم کمی برات بنویسم که چیا یاد گرفتی ومیگی و چکارا میکنی ودل میبری.


مامانی یه شبکه هست به اسم هدهد تو عاشق آهنگهایی هستی که اون پخش میکنه والبته یه برنامه به اسم تولدت مبارک.که برات ضبط کردیم وتو هر وقت میخوای میگی اِ اِ اِ دُه دُه (یعنی هدهد ولی نمیدونم چرا برعکس میگی ...قربون حرف زدنت) وبه آهنگ تولدش هم میگی تَ تَ...وقتی هم برات میزاریمش شروع به چرخیدن ورقصیدن میکنی ومیای دست من وبابایی هم میگیری و اصرار داری ما هم با تو برقصیم.کلا هر کس تو خونه باشه باید پاشه وبا تو برقصه...خندهاون هفته باباجون ومامان جون وخاله زری اومده بودن اینجا که تو گفتی دُه دُه میخوای و همه رو به رقص آوردی.

عاشق چوب شوری وهر وقت هوس کنی میای دست من یا بابایی رو میگیری میبری جایی که میزارمشون ومیگی جوب جوب وحتما هم باید 2تا بهت بدیم یکی این دستت یکی اون دستت.

شیر رو میگی =شییییییی

دیگه هر چی ازت میپرسیم یا می گی نه یا میگی آیییییییه(یعنی آره) دیگه خوب میدونی کجا ازشون استفاده کنی.

صبح که پا میشی اگه بابایی سر جاش نباشه با تعجب میگی نیییییییی...لبهاتم غنچه میکنی ومیگی.

از ما یاد گرفتی و میگی ای بابا

راستی خانم گلم از بعداز مریضیت دیگه تقریبا روزها وموقعی که خونه خودمونیم پوشکت نمیکنم آخه عروسک من وقتی جیش داره امان رو خبر میکنه ومامانی هم میبره سر دست میگیرتت....قربونت برم هر چند که چند بارم ...آره دیگه...ولی اشکال نداره همون میشه تا یاد بگیری.

گوشی تلفن یا موبایل رو دست میگیری واز این ور به اون ور میری و حرف میزنی.به الو هم میگی اَیو...و دیگه کلماتی که فقط خودت میدونی چیه...

دیگه چی برات بگم دلبرک من؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

میترا
19 خرداد 92 10:33
عزیییییز خاله ... ماشالله ماشالله ... شیرین زبونی های این سن خیلی ماندگارن ... تو ذهن همه میمونه ...
مهدی طالبی
19 خرداد 92 23:48
سلام خوبید انشالله؟ این عمر هست که انگار متوجه گذرش نیستیم برای بیست و هشت تیر برای مهمونی عروسیم در خدمتتون هستم انشالله سلام برسونید خیلی خیلی