جشن تولد
حسنا تا این لحظه 3 سال و 11 روز سن دارد.
سلام خانم گل مامانی،از روزی که جشن تولدت رو گرفتیم تا الان نرسیدم بیام و برات از اون
روز بنویسم.البته مطمئنم امروزم کامل نمیتونم بنویسم و ثبت موقت میکنم تا طی چند روز متن رو
کامل کنم.
بله جیگر مامان امسال موفق شدم یه جشن بزرگتر برات بگیرم و 3 ساله شدن دخترم رو کنار
دوستان و آشنایان شادی کنم.
برای اینکه سالگرد تولد حسنای مامانی تو فصل درس و مدرسه هستش دو روز بعداز تولد اصلیت
که سه شنبه 30 دی بود جشن رو گرفتم تا مهمونای مدرسه رومون به مشکل نخورن.
زحمت طراحی تم رو از یکماه قبل به سیما جون سپردم و اونم در حد توانش عالی کار کرد.طفلی
اولین بار بود اینجور کارا رو انجام میداد کار اصلیش طراحی سایته خانم مهندس...دستش درد
نکنه ان شاالله حسنا جون به عنوان یه دختر عمو در آینده جبران کنه
بعداز طراحی دادم چاپ و بقیه زحمات افتاد رو دوش زرزر ،با اینکه موقع امتحاناتش بود ولی
سنگ تمام گذاشت و با دقت فراوان عکسهارو برش داد و همه رو وصل کرد.همون عشقی که
حسنا به خاله زرزرش داره فکر کنم تمام خستگیهاش رو در میکنه.
چون مراسم خونه باباجون بود ،مامان جونم کارای مربوط به خونه رو خودش البته باز با کمک
زرزر انجام داد که هم قبل از تولد و هم بعداز تولد حسابی شرمندش شدم .فقط میتونم از خدا
بخوام که همیشه تنشون سلامت باشه و سایشون بالا سرما
لباستم که خودم برات دوختم پرنسس نازم و همچنین بقیه کارهای تولدتم با خودم بود عشق مامان
بعداز این مقدمه بقیه خاطرات رو ،روی عکسها توضیح میدم:
این کارت دعوت تولدت
اینم یه نما از تزیینات پشت سرت
البته از خیلی از چیزایی که به تمت مربوط میشد عکس نگرفتیم مثلا فلشی که مسیر تولدت رو
نشون میداد و یا جعبه های پاپ کرن و جعبه دستمال کاغذی و خیلی چیزای دیگه.
اینم یه عکس از خود کیک به تنهایی
حالا یه کم از خودت بگم در روز تولدت ،نه تو این پست نمیگم میذارم تو یه پست دیگه به نام
ماجراهای روز تولد همه رو برات تعریف میکنم.تو این پست بهتره فقط از تولد بگم
وای چی بگم که عاشق کیکت شدی و وقتی بابایی آوردش نمیتونستی هیجاناتت رو کنترل کنی.
قبل از اینکه مهمونا بیان کیک رو آوردیم و عکس انداختیم و آخر مهمونی با کاری که شما کردی
دیدیم چه کار خوبی بود همون چند تا عکس رو از کیک سالم انداختیمان شاالله فرصت پیدا کنم
حتما برات از کارهای روز تولدت مینویسم
بله اینم چند تا عکس از حسنا خانم در کنار کیک سالم
اینم ایلیا که خوب شد این یه عکس رو همون اول ازش انداختیم چون طفلی تنها پسر جشن بود
واصلا نیومد قاطی شما دخمرای شیطون
اینم دو تا عکس با چند تا از دوستات بقیه اینور اونور بودن همه تو عکس نیستن
به ترتیب از راست:زهرا،حسنا،فاطمه،گلناز،زینب،نیایش،سما و وانیا
چند نفری هم که نبودن امیر علی کوچولو،رها فسقلی،پانیذ جون،آتنا و ستاره بودن امیدوارم کسی
رو یادم نرفته باشه.
برا عصرونه هم ساندیج الویه و رولت ژامبون و ژله رولی و نوشابه دادیم.
یه نمای کلی ..
البته مامان جون با پاپ کرن برات یه آدم برفی درست کرده بود که عکسی ازش نداریم
اینم بشقاب عصرونه
خدارو شکر از بعضی کارهای حسنا خانمی بگذریم روز خوبی بود و آخر جشن هر کس میومد برا
خداحافظی میگفت خیلی خوش گذشته،و این موضوع تمام خستگیهام رو در کرد...
متاسفانه از رقص دخترا با عینکهای باب اسفنجی که از حسنا جون هدیه گرفتن و کادوها هم
عکسی ندارم ولی تو فیلم هست.
مثل اینکه بر خلاف اینکه بالا گفتم نمیتونم این پست رو کامل بنویسم تونستم چون بعداز مدتها شما
امروز ظهر خوابیدی و همین الان بیدار شدی