حرف زدن این وروجک
حسنا تا این لحظه 2 سال و 9 ماه 28 روز سن دارد.
عزیزک مامان دختر شیطون و شیرین زبونم امسال دهه ماه محرم هم گذشت ولی
برعکس دوسال قبل اصلا عکسی ازت نگرفتم یعنی نشد چون فقط یک شب اونم با
بابا جون اینا رفتیم بیرون و روز تاسوعا هم چون شب قبلش خونه بابا جون خوابیده
بودیم به خاطر حلیمشون که صبح تاسوعا پختن،بعداز ظهر با خاله فهیمه و خاله زری
درومدیم مسیر خونه باباجون اینا رو تا خونه خودمون پیاده راه رفتیم و چند تا دسته
دیدیم.ولی خیلی سرد بود دیگه هیچ عکسی ننداختم.
خلاصه محرم 93 رو کلا بدون عکس گذروندیم حتی موقعی که داشتی حلیم رو هم
میزدی هم ازت عکس ننداختم قربون اون هم زدن و دعا کرذنت زندگیم.
حسنا مامانی هنوز یه کلمه هایی رو خوب نمیتونی تلفظ کنی و خیلی بانمک و عجیب ادا
میکنی.
مثلا به یا میگی ها...میخوای بگی این برا منه یا تو میگی این برا منه ها تو
یه شعر تو عروسی یاد گرفتی که میخونیش و ما کلی بهت میخندیم میخونی ها منو ببر
به خونتون ها بیا به خونه ما
به راه هم میگی ها یه موقع هایی میگی مامان بیا با هم ها بریم
به سرباز میگی خرباز...البته سین و خ و یه جوری با هم قاطی میگی ولی تلفظت همین
میشه
اینقدر این مدت حرصم دادی که الان که به زور تونستم وقت پیدا کنم بیام برات بنویسم
حضور ذهن ندارمغذا خوب نمیخوری،خوابت روز به روز کمتر میشه .نمیدونم
چی بگم از دست تو شیطون وروجک ....دیشب که لطف کردی 11 خوابیدی صبح
ساعت 6 بیدار شدی تا الان جز یه چای عسل کوچولو چیزی نخوردی.
راستی حسنا مرغ عشقهامون باز تخم گذاشتن فعلا که از 7 تا تخم 3 تاش جوجه شده
فکر نکنم دیگه بقیه تخمها جوجه شن چون خیلی طولانی شده.
تو خیلی دوست داشتی جوجه دار شن همیشه دعا میکردی ای خدا یه جوجه بده طوطی
جان ماالانم که هی راه میری قربون صدقشون میری.قربون دختر شیرین زبون
شیطونمممممممم
ماشاالله چند تا شعر رو که حفظی خیلی خوب و بدون کمک میخونی حالا با اندکی
تغییرات حسنایی
مثلا یه توپ دارم قلقلی رو میگی میزنم هوا آبی میره ....
یا آهویی دارم خوشگله رو میخونه آهویی دارم خوشگله فرار کرده او دستم دوریش برایم
خوشگله کاشکی اونو میگرفتم ای خدا چه کار کنم کاشکی در و میبستم....
حالا فعلا تا اینجا بسه چون دیگه چیزی متاسفانه یادم نمیاد