شیرین زبونم
سلام عشق مامان
سلام عمر مامان
سلام هستی مامان
سلام شیرین زبونم
الهی دورت بگردم که تو اینقدر هزار ماشاالله شیرین ونمکی هستی و روز به روزم خوردنی تر میشی.حسنا عسلکم همه عاشق کارهات وشیرین زبونیهاتن....حتی کارهایی میکنی که آدمهایی هم که زیاد اهل خنده نیستن رو میخندونی و شیفته خودت میکنی.
تو خیابون ،پارک یا هر جایی که میریم غریبه ها رو با نگاه کردنت جذب خودت میکنی .معمولا یکی که داره نگاهت میکنه تو هم یه لبخند میزنی و بعد سرت رو یه طرف خم میکنی ویه ادای ناز براش میای یهویی گل از گل طرف میشکفه.
شب جمعه چند هفته پیش عروسی دایی فاطمه خاله مریم بود،اینقدر خوشت اومده بود که اونجا صدای آهنگ زیاد بود همش دستهات رو میچرخوندی ومیرقصیدی.آخر شب هم وقتی عروس و داماد داشتند دور تخت میچرخیدن وبقیه هم پشت سرشون میرقصیدن تو هم همش ذوق میکردی ومیرقصیدی.
خانم خانمهای من دیگه دایی رو خوب تلفظ میکنی وبه عمه میگی عمی.
تو آپارتمان مادر جون پری 3 تا پسر بچه هستن که تقریبا همسن هم هستن و تو اونا رو خیلی دوست داری و اونها هم به تو خیلی علاقه دارن ،مخصوصا امیر سام.هر 3 تاییشون اول اسمشون امیره(امیر سام،امیر علی و امیر پارسا) هر وقت میریم خونه مادر جون اونا میان سراغ تو و میری باهاشون بازی واز بازی کردن اونا خیلی ذوق میکنی وجیغ میزنی.حالا خوب یاد گرفتی بگی امیر وهر پسری رو میبینی میگی امیررررر